تعریف و اهمیت شورا
برای آشنایی با لغت و مفهوم شورا لازم است به کاربرد این واژه و هم خانوادهی آن در زبان عربی توجه کنیم. لفظ «شوری» از واژهی «شوار» به معنی متاع و کالای نمایان است متاعی كه در منزل مشخص و ارزشمند باشد. و معنی ظهور و آشكار شدن را نیز میرساند. لذا معنای عمومی و کلی شورا عرضه کردن یا نشان دادن چیز نیکو و نفیسی است که پوشیده و پنهان باشد. این کلمه بعدها برای كسی به کار رفته است كه یک حیوان سواری را آموزش میداد تا از او برای سوار شدن و بار بردن استفاده کند، زیرا كه او از این طریق میخواست استعداد آن حیوان را اظهار كند.
«شار الدابة» یعنی: چارپا را با سواری آزمایش کرد. و در نهایت برای حالتی بكار رفته است كه عدهای دور هم جمع شوند و هر یك رأی خود را ارائه دهند تا از این طریق حل مسألهای آشكار شود و آن را قبول كنند به سخن دیگر شورا یعنی از طریق گفتوگو رأی نمایان، مبرهن و صائب را استنباط و استخراج کردن.
«شار العسل» یعنی: عسل را صاف و پاک کرد. گویی همچنان که عسل صاف و خالص از کندو استخراج میشود، رأی پاک و نیالوده از ضمیر انسانها با پرسش از یکدیگر و کنکاش و تبادل نظر استخراج میگردد. و یافتن راه حل مشکلات جوامع بشری آن چنان که عسل با مشارکت و کار دسته جمعی زنبورها تولید میشود، جز در سایهی مشورت و مساعدت فکری امکانپذیر نیست. «شورا» از منظر شریعت یعنی: گفتوگو و استخراج آرای حق و درست، در راستای تحقق تقوای الهی از طریق هماندیشی گروهی در عین التزام به برنامهی خدا.
شورا، استشارت و مشورت
شورا: عبارت از تبادل افکار و بررسی همهجانبهی آرای یک مجموعه از افراد، دربارهی موضوع و مسألهی مشخصی تا آنکه اجماع یا موافقت اکثر آنان حاصل شود به گونهای که در مرحلهی اجرا، رأی مصوب برای همهی حاضران لازمالاجرا شمرده شود.
استشارت: بدین معنی است که فردی در امور نظری یا وظایف عملی فردیاش به صورت غیر الزامی از افراد معتمد صاحبنظر، دیندار و با تقوا نظرخواهی کند و پس از بررسی و ارزیابی آرای پیشنهادی دربارهی رد یا پذیرش هر یک از آنان تصمیمگیری نماید.
مشورت: در اصل به معنای نصیحت، خیرخواهی و نظر دادن است، به گونهای که شخص نه به دستور یا تقاضای کسی بلکه داوطلبانه این مشورت را انجام میدهد. این مشورت میتواند به مثابهی نظردهی یک سرباز به فرماندهاش باشد، مثل: پیشنهاد و نظری که خباب بن منذر، در غزوهی بدر با رسول خدا در میان میگذارد، و میتواند در قالبِ نصیحت یک فرد نسبت به دیگری بروز نماید، و یا به این صورت که یک فرمانده ضمن یک دستور، با توجه به تخصص و تجربهاش، نحوهی عملیاتی کردن دستور را نیز به سربازانش گوشزد کند.
مشروعیت شورا
دلایل قرآنی:
الف - سید قطب در فی ظلال القرآن در شرح «و امر شوری بینهم» میفرماید: براساس این آیه تمام امور نظری و عملی مؤمنان باید از طریق «شورا» حل و فصل گردد به طوری که شورا در سراسر زندگیشان ساری و جاری باشد. و اینکه این آیه از آیات مکی، و مربوط به دورهی قبل از تأسیس دولت اسلامی است، مؤید این نکته است که: التزام به شورا در حیات مسلمانان عامتر و فراگیرتر از حوزهی امور حکومتی است و اساس ماهیتِ درونی و نمودِ خارجی هر گروه و جامعهی اسلامی در همهی احوال و شرایط است، به سخن دیگر، باید به شورا به مثابهی یک نظام و اصل اسلامی، فارغ از وجود دولت، در تمام عرصهها عمل شود.
از طرفی دولت در اسلام نهادی است که سرشت و ویژگیهای خاص جامعهی اسلامی را متجلی میسازد. دولت از دل جامعهی اسلامی بیرون میآید و اعضای آن با مشارکت هم، برنامهها و اهداف اسلامی و پاسداری از ارزشهای زندگی فردی و گروهی را محقق میسازند.
شورا با این مفهوم و معنا برای جامعهی صدر اسلام، پدیدهی جدیدی بود که مدلول و مصادیق آن خیلی فراگیرتر و ژرفتر از محدودهی دولت و حکمرانی است چرا که شورا، سبک خاص حیات اسلامی و وجه متمایز و برتر امتی است که برای ادارهی نظام بشری برگزیده شده است.
برای درک اهمیت و جایگاه شورا کافی است به این نکته توجه کنیم که آیهی 38 شوری ابتدا از استجابت پروردگار که مستلزم اعتقاد به «توحید»، به عنوان اصل زیر بنای همهی عقاید اسلامی، سخن به میان میآورد و سپس به «اقامهی نماز» به مثابهی دومین ویژگی مؤمنان و نماد برابری بندگان و عالیترین شکل ارتباط با خالق هستی اشاره میکند و آنگاه به شورا، به عنوان یکی از صفات الزامی مؤمنان و جامعهی ایمانی اشاره میکند و پس از آن از «زکات – انفاق» به مثابهی با ارزشترین نوع ارتباط با خلق و خدمت به او نام میبرد، و بدین ترتیب: توحید در عقیده، نماز در ارتباط با خدا، شورا در ادارهی جامعه، و زکات در خدمت به خلق را از اوصاف جداناپذیر مؤمنان برمیشمارد. اوصافی که مؤمن با متصف بودن به آن تعریف و شناخته میشود.
ب- سید شهید در ذیل آیهی «و شاور هم فی الامر» مینویسد: اسلام براساس این نصّ قطعی، حتی رسول خدا را مکلّف به برپایی نظام و سیستم شورایی میکند. و با وجود چنین دستور صریحی جای هیچ شک و تردیدی برای امت اسلامی باقی نمیماند که شورا یک اصل اجتنابناپذیر و تنها روش مطلوب و مورد تأیید اسلام برای ادارهی حکومت و جامعه است.
سید قطب در تبیین جایگاه شورا میافزاید: این آیه پس از ظهور نتایج شورایی نازل شده که رویداهای تلخ، مهم و ناگواری را به دنبال داشت. شکاف در صف متحد مسلمانان فقط یکی از آن موارد بود. در شورای غزوهی احد، دو نظر ناهمگون مطرح شد: جمعی نظر دادند که در مدینه بمانیم در کوچه و پس کوچههای مدینه به دفاع و جنگ بپردازیم. گروهی دیگر که شور حماسی در سر داشتند خواستار مقابله با دشمن در خارج از مدینه شدند. این اختلاف نظر، دستمایهای برای بر هم زدن اتحاد مسلمانان شد چرا که رئیس منافقان، عبدالله بن اُبی بن سلول، آن هم در شرایطی که دشمن نزدیک دروازههای شهر بود با یک سوم سپاه از همراهی مسلمانان بازگشت که این حرکت در آن شرایط میتوانست سبب یک ضربهی جبرانناپدیر شود. علاوه بر این، بعداً مشخص شد که استراتژی آن روز، از نظر نظامی، بهترین برنامهی ممکن نبوده است و با سابقهی دفاع نظامی از مدینه همخوانی ندارد. چنانکه مسلمانان عکس این راهبرد را در غزو هی احزاب به کار بستند. در آن نبرد براساس عبرتآموزی از درس احد، در مدینه ماندند و با حفر خندق از دشمن استقبال کردند.
جای تأمل است که رسول خدا بیخبر از نتایج ناگوار خروج از مدینه نبود چرا که رؤیای صادقی دیده بود و آن را به شهادت جمعی از اهل بیت و همچنین شکستناپذیر بودن دژ مدینه تعبیر فرموده بود. از این رو غیرمترقبه نبود که نتیجهی شورا را نادیده بگیرد. اما خود را ملزم به اجرای مصوبهی شورا میشناسد در حالی که رنج، زیان، جاننثاری و شهادتهای ماورای آن را درک میکند. چرا که اهمیت اصل شورا، تجربهی کار جمعی و تربیت امت بسی بزرگتر و مهمتر از این زبانهای مقطعی و موقت است.
پیامبر این حق و منزلت را داشت که با توجه به رویدادهایی که در آن شرایط سخت در سپاه مسلمانان به وقوع پیوست و در پی نتایج تلخ و دردناک کارزار احد از اصل شورا به طور کامل و برای همیشه چشمپوشی کند، اما چنین نمیکند چرا که اسلام از کانال همین صحنههاست که تکوین و تربیت یک امت را دنبال میکند و او را برای هدایت و مدیریت جامعهی بشری آماده میسازد.
خداوند میدانست که شورا بهترین وسیله برای تربیتِ امت و ارتقای توانمندیهای آن برای رهبری مترقیانه، عاقلانه و هوشمندانهی جامعه است و نیز فرصتی است برای تمرین عملی مسئولیتپذیری و پاسخگو بودن در قبال تصمیمها و عملکردها. خداوند مقدر فرموده بود که این امت با عمل به شورا و تحمل دردها و رنجهای فراوان، «رهبری جمعی» را تمرین کنند و در این مسیر گاهی به خطا روند، هرچند که این خطا بزرگ باشد و نتایج تلخی به بار آورد. مهم این است که در صحنهی عمل، تجربه کنند که چگونه اشتباه و زیانهای خود را اصلاح و جبران نمایند و همچنین بیاموزند که پیامد تصمیمها و عملکردهای خود را به عهده گیرند و در برابر دیگران پاسخگو باشند.
آسیبها و زیانهای احتمالی چندان مهم نیست به شرطی که این سرمایهها در راستایِ ایجاد امتی کارآمد، بالنده و مسئولیتپذیر هزینه گردد. به عبارت دیگر، کاهش اشتباهات و زیانهای این امت، مفید و مطلوب نخواهد بود در صورتی که این امت در حیات واقعیاش همچون یک طفل ناتوان و نازپروده بماند. چرا که در این صورت خود را از زیانهای مادی به دور میدارد و شاید اهداف مادی خود را هم برآورده سازد، اما هستی خویش را بر باد میدهد، هویت و معنویت خود را میبازد و فرصت تمرین در عرصهی یک حیات واقعی را از دست میدهد و در یک کلام، به کودکی میماند که پیوسته او را از راه رفتن باز میدارند تا از لغزیدن و زمین افتادن در امان بماند یا این که کفشهایش کهنه و پاره نشود!
اسلام در فکر تکوین و تربیت یک امت و آماده ساختن آن برای رهبری مترقیانهی جامعهی بشری بود از این رو به آنان فرصت داد تا در مورد رویکردها، تصمیم گیریها و عملکرد زندگی واقعیشان، آنهم در زمان حیات رسول خدا و با نظارت او، کار شورایی را تجربه کنند.
درست است که وجود رهبریت داهیانهی رسول خدا، آنان را از تمرین عملی و جدی شورا، آنهم در مهمترین و حساسترین امور – همانند جنگ احد که نقشی مهم و تعیین کننده در سرنوشت نهایی امت اسلامی داشت – بینیاز میساخت. چرا که آنان یک امت نوپا و درحال رشد و تحت پرورش بودند که از هر سو مورد تهدید دشمنان و خطرات گوناگون بودند. روشن است در چنین شرایطی تصمیمگیری مستقل و فردی رهبر دور از انتظار و ناپذیرفتنی نیست. به سخن دیگر، اگر بپذیریم که حضور یک رهبر جامعالشرایط در میان امت کافی است تا آنان را از عمل به شورا، آنهم در مهمترین امور بینیاز سازد، در این صورت حضور مبارک رسول خدا و ارتباط آن حضرت با وحی الهی، برای محروم کردن مسلمانان از حق شورا در آن روز کافی بود، به ویژه اگر نظری به نتایج ناگوار و پرهزینهای داشته باشیم که در آن شرایط و احوال برای رشد و تربیت این امت پرداخته شد. اما وجود رسول خدا، وقوع حوادث دردناک و آن شرایط دشوار و ناگوار باعث نادیده انگاشتن و لغو اصلِ شورا نشد. چرا که خدای سبحان میدانست که لازم است این امت به هر قیمتی که شده در مهمترین امور به شورا عمل نماید و تبعات و پیامدهای ناگوار، زیانهای احتمالی، اختلاف مسلمانان، شهادت دردناک فرزندان این امت، خطرات و تهدیدهای موجود و در کمین نشستهی دشمنان، آنان را از عمل به امر الهی شورا باز ندارد. چرا که اینها یکسری امور جزئی و کماهمیتی است که در مقابل تکوین و تربیت یک امتِ مترقّی، رشید، کارآزموده، آبدیده و خودآگاه از نتایج آرا و پیامدهای عملی یک زیست اجتماعی مبتنی بر خردجمعی ناچیز است. بر این اساس است که خداوند پس از تجربهی احد، بار دیگر رسولش را به التزام به شورا فرمان میدهد: فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿آل عمران: ١٥٩﴾
سنتِ قولی- عملی پیامبر
پس از فرمان شورا و بعد از حوادث غزو هی احد، به موارد زیادی از شورا در بارهی موضوعات مهم و اساسی بر میخوریم که نمونههای زیر از آن جمله است:
الف: شورا دربارهی نحوهی برخورد با اسیران بدر،
ب: رسول خدا در غزوه خندق و در خصوص مصالحه با طایفهی غطفان در ازای پرداخت یک سوم محصولات مدینه به آنان، با سعد بن معاذ، بزرگ قبیله اوس، و سعد بن عباده، رئیس گروه خزرج، مشورت کرد و نظر آنان را مبنی بر عدم مصالحه پذیرفت.
ج: پیامبر بزرگوار دربارهی چگونگی توزیع غنایم غزوهی هوازن با افراد سپاه خود مشورت نمود. علاوه بر این، آنگاه که نمایندگان قوم هوازن تقاضا کردند که رسول خدا بر آنان منت گذارد و اسیران و داراییشان را آزاد نماید. پیامبر اکرم تصمیم گیری در این باره را به خود افراد واگذار نمود. و قبل از همه اسرای خود و فرزندان عبداالمطلب را آزاد ساخت، مهاجرین و انصار نیز از اسوهی گذشت و مهرورزی پیروی کردند.
د: شورا در مورد اذان و نحوهی اعلان فرا رسیدن وقت نماز.
سنت خلفای راشدین
شورا از جمله رویکردهای اساسی و ارکان ثابت جامعهی اسلامی در حکومت خلفای راشدین بود. امیر علی، از داعیان هند، در این زمینه میگوید: خلیفه در ادارهی امور جامعه از مجلس شورایی بهره میبرد که اعضای آن، بزرگان صحابه، خبرگان مدینه و رهبران قبایل بودند.
امام بخاری میگوید: خلفا و رهبران پس از پیامبر خدا با افراد صاحبنظر و امین در زمینهی مسائل مربوط به جامعه مشورت میکردند تا آسانترین و بهترین روشها را بیابند. البته چنانچه در بارهی موضوع مورد بحث با رهنمود صریح قرآن و یا سنت مواجه میشدند به سایر منابع مراجعه نمیکردند.
بخاری از ابنعباس نقل میکند: حافظان و قاریان قرآن از اعضای مجلس شورای عمر فاروق – رضیالله عنە - بودند و امیرالمؤمنین با افراد مسن و جوان آن مجموعه، مشاوره میکرد.
محمد علی آزاد، از علمای هند، بیان میدارد: یکی از کارهای برجسته و مهم ابوبکر صدیق – رضیالله عنە - این بود که یک مجلس شورا بنیان نهاده بود که هر مسألهی را که مورد اشاره قرآن و سنت نبود، به آن مجلس ارجاع میداد. در اینجا به نمونههایی از کار شورایی خلفای راشدین اشاره میشود:
الف: ابوبکر با اصحاب در خصوص میزان سهم مادر بزرگ از ارث مشورت نمود. مغیره بن شعبه نظر داد که رسول خدا یک ششم از ما ترک را برای مادر بزرگ تعیین نموده است. صحابی دیگری هم سخن او را تأیید کرد لذا ابوبکر از حکم سنت در این خصوص مطمئن شد و مطابقِ آن عمل نمود.
ب: زمانی که جمعی از صحابه پیشنهاد تعیین حقوق برای ابوبکر صدیق را مطرح کردند ابوبکر تصمیمگیری در این باره را به شورا واگذار نمود. شورا پیشنهاد را مصوب و مبلغ سه درهم را به عنوان حقوق روزانه خلیفه تعیین کرد.
ج: هنگامیکه عمر فاروق در نظر داشت یک فرمانده برای سپاه اسلام در جنگ با ایران برگزیند، موضوع را با شورا مطرح نمود. و اکثر اعضای شورا، سعد بن ابی وقاص را به فرماندهی برگزیدند.
د: حضرت عمر درخصوص زیاد کردن حد شرعی شرابخوار از صحابه، نظرخواهی کرد که در نهایت تعداد شلاقها به هشتاد ضربه افزایش داد.
هـ: در مورد اراضی فتحشدهی عراق دو رأی وجود داشت: نخست: تقسیم اراضی بین مجاهدین و دوم: گرفتن خراج و مالیات از مالکین آن اراضی. اغلب مهاجرین نظر دادند که زمینها در تصرف صاحبانش باقی بماند و از آنان خراج سالیانه دریافت شود. از انصار هم نظرخواهی شد و اکثر آنان نیز همین نظر را تأیید کردند لذا حضرت عمر رأی شورا تنفیذ نمود.
و: یک زن ایرانی مرتکب زنای محصنه شده بود و دربارهی عملش به گونهای سخن میگفت که گویا هیچ خلافی را مرتکب نشده و از مجازات این عمل بی خبر است. عمر فاروق موضوع را به شورا ارجاع داد. اغلب صحابه قایل به رجم زن بودند، اما حضرت عثمان مخالفت کرد و استدلال نمود کە او نه از حکم حرمت این عمل باخبر است و نه از مجازات آن. در نهایت نظر عثمان تأیید شد و فقط حد شلاق در بارهی او اجرا گشت. زیرا دلیل عثمان قویتر و مستند به دلیل شرعی عدم مجازات افراد بیخبر از قوانین مجازات اسلامی بود.
ز: روایت شده شورایی با 77 نفر عضو از بین فقها و دانشمندان و قضات با عمر بن عیدالعزیز همکاری داشته است و خلیفه هیچ امری را بدون مشورت آنان تصویب و اجرا نمیکرد.
رابطەی خلیفه و شورا
برخی بر این باورند که گاهی خلیفه بر اساس نظر شخصی خودش عمل نموده و با رأی شورا مخالفت نموده است و برای اثبات نظرشان استدلال میکنند: موضع ابوبکر صدیق در قتال با مانعین زکات و فرستادن لشکر اسامه بیشتر یک تصمیمگیری فردی بوده است و نه شورایی. برای تبیین موضوع باید توجه کنیم که: اولا؛ در شورای اسلامی، اصل بر قوت و ضعف دلیل است و نه اکثریت و اقلیت. چنانکه خداوند دربارەی عدم نظر به اکثریت و اقلیت میفرماید: قُل لَّا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّـهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(ای پیغمبر! به مردم) بگو: ناپاک و پاک (و حرام و حلال) مساوی نیستند، هر چند که فراوانی ناپاک (و حرام) شما را به شگفت اندازد. پس ای خردمندان! (با امتثال اوامر و اجتناب نواهی یزدان) خویشتن را از (خشم) خدا برحذر دارید تا این که رستگار شوید. ﴿المائدة: ١٠٠﴾ لذا ممکن است نظری از سوی یک نفر و یا اقلیت مطرح شود و به سبب دلیل قویتر مورد اقبال سایرین قرار گیرد و به تصویب شورا برسد. البته در شرایطی که دلایل از لحاظ اعتبار برابری کنند چارهای جز این وجود ندارد که اقلیت برای پرهیز از تفرق مذموم و نامشروع و التزام به فریضهی وحدت امت، پذیرای رأی اکثریت گردند.
ثانیا: خلیفه (امام یا رئیس دولت اسلامی) در مرحلهی تصمیمگیری مثل سایر اعضای شورا، حق اظهار نظر و دفاع از رأی خود را دارد اما در مرحلهی اجرا باید مجری مصوبات شورا باشد.
تکلیف اعزام لشکر اسامه، طبق سفارشات مؤکد پیامبر خدا (سنت) مشخص شده بود و نظر ابوبکر صدیق نیز چون متکی به سنت و برخوردار از دلیل قویتر بود، مورد قبول سایرین قرار گرفت و همگی پس از حصول اجماع، اقدام به اجرای مصوبهی شورا نمودند.
در مورد قتال با مانعین زکات نیز همین فرآیند تصمیمگیری تکرار شد و در نهایت اکثریت تابع دلیل قویتر اقلیت شدند. گروههایی مدعی شده بودند: نماز را ادا میکنند اما زکات را نمیدهند حال آنکه خداوند بزرگ جدایی بین نماز و زکات را برنمیتابد و ادای زکات را یکی از شروط تحقق برادری ایمانی قرار داده و میفرماید: فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ اگر آنان (از کفر) توبه کردند و (احکام اسلام را مراعات داشتند، و از جمله) نماز را خواندند و زکات دادند (دست از آنان بدارید، چرا که) در این صورت برادران دینی شما هستند (و سزاوار همان چیزهائی بوده که شما سزاوارید، و همان چیزهائی که بر شما واجب است، بر آنان هم واجب است). ما آیات خود را برای اهل دانش و معرفت بیان میکنیم و شرح میدهیم. ﴿التوبة: ١١﴾ و در آیهی پنجم سورهی توبه، به ادامه جنگ با مشرکین تا زمان پرداخت زکات فرمان میدهد: فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ اگر توبه کردند و (از کفر برگشتند و به اسلام گرویدند و برای نشان دادن آن) نماز خواندند و زکات دادند، (دیگر از زمرهی شمایند و ایشان را رها سازید و) راه را بر آنان باز گذارید. بیگمان خداوند دارای مغفرت فراوان (برای توبهکنندگان از گناهان،) و رحمت گسترده (برای همهی بندگان) است. ﴿التوبة: ٥﴾
اهمیت شورا:
شورا از جهات زیر برای یک جماعت دینی و جامعهی اسلامی حائز اهمیت است:
1-شورا به مصداق «وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ؛ و کارشان به شیوهی رایزنی و بر پایهی مشورت با یکدیگر است» صفتی از صفات مؤمنین است که لازم است هر جماعت دینی و جامعهی ایمانی بدان متصف باشد.
2-شورا بر اساس فرمانِ «وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» یک فریضهی الهی است که التزام عملی به آن واجب است.
3-شورا به عنوان یک اصل و رویکرد اسلامی نقش مهم و تعیینکنندهای در هدایت و توسعهی حیات فردی و اجتماعی دارد.
4-شورا روش و ابزاری است برای تربیت و پرورش اعضای یک جماعت دینی و امت اسلامی در راستای آمادهسازی آنان برای پذیرش مسئولیت و ادارهی آگاهانه و مترقیانهی جامعه.
5-شورا عاملی است برای ممانعت از استبداد، خودکامگی و فردمحوری در تصمیمگیریهای مهم و وضع قوانین در جامعه.
6-شورا رویکردی است برای جلب اعتماد و اطمینان آحاد جامعه، نسبت به سازوکارهای تصمیمسازی و تصمیمگیری و تقویت بنیانهای مدیریت جامعه و افزایش همبستگی جامعه.
منابع:
-منهج تربیتی اخوان المسلمین
-فی ظلال القرآن، سید قطب
-ولایت و امامت، ناصر سبحانی
-شورا و بیعت، عبدالعلی بازرگان
نظرات